آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

از مامان به نی نی

کمتر از ۲۴ ساعت تا دیدار..

سلام به عشقهای مامان آقامحمدحسین، محمدهادی و محمدمهدی عزیزم.. اولین بار هست که نام هر سه شما رو باهم و درکنار هم مینویسم و از این حس غرور ناخودآگاه اشکهایم جاری میشوند... باور کردنی نیست ماحصل سی دهه زندگیم سه پسر دسته گل باشد.. سالهای پیش و حتی یک سال قبل نیز تصور شرایط کنونی را نداشتم و اصلا در مخیله ام نمیگنجید داشتن سه فرزند چه طعم دلچسب و عجیبی دارد... چگونه شکرخدایی را به جا آورم که اینچنین به من لطف داشته و مرا لایق داشتن این نعمات کرده... با کدام زبان شکر بگویم؟! فردا این موقع هر سه شما در آغوش من خواهید بود.. مثل الان که آقامحمدحسین در کنارم فارغ از تمام استرسهای مادر، غرق در خواب شیرین خود است.. دوستتان دارم و به خدا میسپا...
28 خرداد 1396

9 ماه انتظار شیرین

به نام خدا اللهم رب شهر الرمضان به لطف و یاری خدا انتظار ما برای دیدن دو پسر نوردیدمون داره به پایان میرسه.. دو موجودی که از ابتدای ورودشون به این دنیا، تمام زندگی سه نفره ی ما رو معجزه وار متحول کردند... تمام این مدت بیشتر دیالوگهای من و پدر راجع به سه پسرمون بوده و فقط خدا میدونه چقدررر بابت داشتنشون سرمست و شکرگزاریم.. امیدوارم این 5 روز فاصله هم هرچه سریعتر بگذره و روی ماه پسرانم آقا محمدهادی و محمدمهدی رو ببینم.   گر سر هر موی من گردد زبان شکرهای تو نیاید بر زبان..     پ.ن. ما در تاریخ 4 خرداد 96 به منزل جدید رفتیم و شکرخدا به تمام کارهای جابجایی رسیدیم و حالا فقط منتظر ورود پسرکان به منزلشون هستیم...
23 خرداد 1396
1